پيام دوستان
هايدي
103/6/20
كيوان گيتي نژاد و
دنياي انسانها؟اين مشعل و فانوس عاجزانه از آنچه تو مي جويي نمي بيني دارد اين قلم اندر شبدر مت سوسو مي کند و از حوصله مي افتد؟در اين شهر که مي بيني با فانوس جز به جز آن را در پي انسان درنورديدم؟اگر بر من لقب انسان مي دهي اين شهر از ازدهام انسانها چون کرم به دور پيله سوخته خود تاب مي خورد جرات پروانه شدن را ندارد آپارتاي من از ارغواني به آوارتاي خود باش که اينجا شاپره ها دزدند
هايدي
103/6/20
كيوان گيتي نژاد و
103/3/13
چه بگويم اينجا نه هزار ويک شب اش راوي دارد نه در پيچ و خم قصه هاش ختم به خير تموم ميشه نه آغازي نه پاياني که بشه به اميدش به اقاقيا فکر کرد ولي در فتنه هنوز نفس مي کشم و بر بيعتم هم استوار ام من از بت خانه ذهنم دارم کساني را نظاره مي کنم که خيلي وقت است در توهم ام با من زندگي مي کنند نمي توانم رهايشان کنم چون فتنه ها آنها را هم بگيرند نه خوابي نه رويايي نه نمي توانم
دلم براي يک لحظه من بودن در پيش شما تنگ شده. ناجي من خودم ام بي تابلوي راهنما و نشان و بلد باعث ميشه ويز همه وجودم پر از کينه کنه و فلسطين و شهادت اينجا تنها حقيقت غير مجازيسازي که تصورش هنوز اميد زنده بودن را در من ايجاد مي کنه
خدا از شمر گذشت از حري که اون مي گه گذشت ولي اينقدر کريه و افکار انسان ستيزانه ضد تحريمي مي گفت از اينا هم تند رو تر شده بود حالا روحاني بسر خودش براي انقلاب کشته اين از اون هم تندرو تر بود خوب اين آدم رواني نيست من نمي دونم خانم معلم چي گفت و آقا و استاد و خانواده ام چي مي گن ولي همشون درست مي گن ولي من حيدري واقعي ام چون تمام اون چيزايي و تمام اون
خصوصيات ي که يوک نفر رو براي حيدري بودن بايد داراي اون دونست يکي اش مظلوميت و يکي ديگرش در حکومت علي باشي مدعي حيدري او بودن که هيچ اولاد و شاگردي اون کني ولي هيچي نباشي بدتر از شمر بي آبرو تر باشي در نظر همه چيز خب من کيوان حيدري ذوليمين هويدا استشهادي يسارا مجنون سردارتنهايي امام مطلق سيدعلي و اولادش حرفي هست؟بود هم به حالم فرقي نداشت شرمنده
علي علي اكبريآج
102/11/27
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
گاهي وقتي در واقعيت گم ميشوي و بي يار راهي صحرا ميشوي وقتي در دل نهنگ محبوب را مي يابي اما ستاره بخت در آنجا هم نمي يابي وقتي عالم ناسوت با عالم ناهوت در جدال است تنها بازنده آن من بنده از حقيقت خسته و تن به توهمات ليلي جان و دل سپرده اينجاست که حقيقت برايت غريبه و توهم برايت همه چيز ميشود گويي که عالم خيال برايت همه حقيقت عشق به معشوق است و ليلي در دنياي خيال همه اش مال تو است
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
اصلا نمي دونم چرا دارم به ايم سوالات پاسخ مي دم که فهميدم کرم از خود درخته بايد حقيقتي را که الان دارم تازه تازه مي فهمه همش توهمات عيني و لحظه اي من از وقايع اتفاقي بوده است مثل فيلم ذهن زيبا را تجربه مي کنم که به شکلي بايد زودتر بيش دکتر ناظمي برم و داروهاي و درست و به موقع يا آماده بستري شدن بشم و اينبار براي هميشه ذهن زيبا م پرورش بدم و بفهم ام اونها بابا و داداشم جزعي از اين بازي ذهني من بودن
که فيلم ذهن زيبا رو دقيقا براي افراد دو قطبي مثل من ساخته اند که هرچي راجع به صحنه هاش فکر مي کنم به ايم نتيجه مي رسم که خيلي دارم در توهم موفقيت يا دور باطل دوباره فرو ميرم و وارد ميشم به اين فرق که اينبار بازيگراي ذهني من خيلي بيشتر از قبل موزي شدن و قصدشان اينبار از ريشه زدن همه عقل من است و جايي دارم ميرسم که ديگر واقعا امين آباد بايد برم
كيوان گيتي نژاد و
102/9/10
كيوان گيتي نژاد و
102/9/10
كيوان گيتي نژاد و
102/9/10
كيوان گيتي نژاد و
102/9/10
Miss fatima
102/8/20
Miss fatima
102/8/20